علی مرتضی جانعلی مرتضی جان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره
فاطمه زهرا جانفاطمه زهرا جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

امپراطورکوچک و پرنسس کوچولوی ما(بچه هایی از دیار پاکی)

امپراطور و واکسن 4 ماهگی

امروز منو بابایی تو رو بردیم بهداشت واسه ی واکسن 4 ماهگیت.توی راه بابایی بغلت کرد و هنوز به بهداشت نرسیده روی بابایی بالا اوردی و حسابی لباساشو کثیف کردی باباهم فقط گفت:دست درد نکنه علی آقا و تو جوابشو با خنده ی قشنگت دادی وقتی رسیدیم خاله زینب که دوست مامانیه و اونجا کار میکنه قد و وزنو دور سرتو گرفت ماشالله نمودار رشدت به جای اینکه مایل بره به سمت بالا پیشروی کرده بود و این خیلی عالی بود.بعد نوبت واکسنت شد کار واکسن که تموم شد تا خونه به جون منو بابا غر زدی فکر کنم از دستمون شکایت میکردی که چرا گذاشتیم اوووووووووووووووووووووووووووفت کنن زندگیه مامان این کار واسه سلامتی  خودته فدات بشم. وقتی رسیدیم منو تو حدود 2 ساعتی خوابمون برد...
2 تير 1390

اولین پیاده روی امپراطور

دیشب برای اولین بار من وبابایی و مادرجون همراه امپراطور کوچیکمون به پیاده روی رفتیم امپراطور کلی خوشحال بود و با تعجب به چراغ های اطراف نگاه میکرد حدود نیم ساعتی گذشته بود که علی مرتضای مامان گرسنش شد وتوی خیابون شروع به گریه کردن کرد باخونه فاصله ی زیادی داشتیم وجایی برای نشستن نبود مجبور شدم بهش شیر بدم و علی کوچولو خیلی  زود زیر چادر مامانی خوابش برد انگار امپراطور هم از پیاده روی خسته شده بود چون به خواب عمیقی رفته بود وتا ساعت 5صبح بیدار نشدی ...
1 تير 1390